سري ششم
ما گفتيم اين سياره مغز نام دارد همه با تعجب و بهت زدگي گفتند!! چرا مغز گفتم اگر شما تصور جايي رو كه در نظر داريد بكنيد ظاهر ميشه پس مغز نام دارد همه با خنده گفتند عجب سيارهي باحالي
جك گفت سفر جديد چي موافقي من گفتم حداقل بگذاريد دو روز ديگر برويم
جك گفت باشد اما الان بايد برويم پيش جورج و ازش غذا هاي فضايي بخريم
چون تخفيف استثنائي زده منو جك رفتيم پيش جورج جورج گفت محصولات جديدمون بيسكويت
شكلاتيه كه يكم از بقيه گرون تره منو جك خريد كرديم هر كدام پوستري تهيه كرديم با متن
جك و تام براي يك سفر اكتشافي اماده اند و از شما خداحافظي مي كنند
بالاخره من اماده شدم اما خبري از جك نداشتم اول ديدم مادر اسپندي كه تازه خريده را دود كرده
بويش خيلي خفه كننده است اما با اين حال من اماده ام جك هم امد دستي برروي فضا پيما كشيد
و ما رفتيم مدتي گذشت شايد هم سالي گذشت ما دوباره به همان سياره امديم براي تحقيقات بيشتر
واد شديم قرار شد با جك به هيچي فكر نكنيم براي تحقيقات لازم بود
حالا من گفتم جك اگه ما چند منظومه داريم يا كلي منظومه داريم شايد اين سياره هم در يه منظومه است جك گفت بگذار از كامپيوتر بپرسم كامپيوتر گفت اينجا و اينمحدوده شامل ٢٥تا سياره ي ديگر است ما باهم تازه بيست سياره را ديديم بقيه زياد خاصيت نداشتن و همچنين جز ٥تاي انها نميشد سكونت كرد ما پنج تاي ديگرهم ديديم اما انها هم به خوبيه كره مغز نبودن
نگاهي به بالاي سرمان كرديم ديديم كه يه ستاره ي بزرگ خيلي بزرگ بالاي سرمان هست
همه ي ٢٥كره يا سياره را هم برسي كرديم باز هم همان ستاره خاكستري بود جك گفت بزن قدش تام
من هم گفتم اره ما يه منظومه پيدا كرديم كه دوره يه ستاره خكستري هستند پس حتما نامش منظومه ي خاكستري هست
ادامه در سري هفتم