Panisaخود منPanisaخود من، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
مادربزرگ خدا بيامرز مادرم در بهشتمادربزرگ خدا بيامرز مادرم در بهشت، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
مامان مهنازمامان مهناز، تا این لحظه: 41 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
بابا مهديبابا مهدي، تا این لحظه: 41 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
شروع علاقه مندي به اشپزيشروع علاقه مندي به اشپزي، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
پدر بزرگ مادرم در بهـشتپدر بزرگ مادرم در بهـشت، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
شروع سنتورشروع سنتور، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
شروع فلوتشروع فلوت، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
دوستی با هانیه و نازنیندوستی با هانیه و نازنین، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
رفتن به مدرسه ی جوانه هارفتن به مدرسه ی جوانه ها، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره
محرم سال٩٩محرم سال٩٩، تا این لحظه: 3 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
انتشارات داستان نوسيمانتشارات داستان نوسيم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

دخـــــــتـــــــღـــــری بـــــا مــــــஐـــو های لـــخـــت

𖤛به وبلاگم خوش اومدی𖤛

سري دوم داستان

يك سال بعد بالاخره رسيديم به  زحل 🪐 اما اين كه زحل نيست

 يك نگاه به فضا پيما كردم   واييييي نه خداي من هواسم نبود تو 

فضا نميشه قهوه خورد اما من درشو باز نكردم وقتي خواب بودم همش 

ريخته رو دستگاه كامپوترم كامپيوتر الان ما كجاييم ايــــنجا يه سياره 

ناشناس كامپيوتر وضعيت قابل تنفس و قابل سكونت  خوب عاليه

كوله مو در اوردم انداختم رو زمين احساس خوبي نداشتم 

تو فكرم همش سياره زحل بود اما اينجا زحله كامپيوتر تو منو درست ا

اوردي كامپيوتر  كامپيوتر  نه اينجا يه سياره خياليه كه هرچي تو 

ذهنت بگذره اتفاق ميفته 

ادامه در سري ٣

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)