سري پنجم داستان
1399/6/1 12:44
72 بازدید
اشتراک گذاری
مدتي طول كشيد اما ديگر رسيديم
حالا كه ميروم خانه ميبينممممم برق هاي خاموش است
كسي در خانه نيست جك گفت پس كجا رفتن بقيه
و يهو برق ها روشن شد چيزي رو سورتمان تركيد و فشفشه ها روشن شد🥳🥳🥳🥳
همه داد زدن بازگشت از سفرتان مبارك
و كيك 🎂 كيكي كه رويش نوشته بود سفر جديد مبارك
و حالا مادر وپدر و همچنين مادرو پدر جك و بقيه خانواده هايمان خيلي خوشحال بودن
جك گفت ما سياره جديد پيدا گرديم البته تام با اون خرابكاري اش
اين سياره را پيدا كرد من گفتم حالا بايد رويش اسم بگذاريم مدتي من و جك فكر كرديم تا اينكه يه جرقه به سرم زد🙃💡 گفتم جك نامشو ميذاريم سياره ي مغز 🧠 ادامه در سري ششم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی